حافظه
مارگارت در مورد حافظه جیمز نگران است. مثلاً، روز گذشته را در نظر بگیرید، هوا سرد بود و روی پنجره یخبسته بود. باوجوداینکه مارگارت به جیمز در مورداستفاده از شالگردن یادآوری کرده بود، او بدون برداشتن آن، چند دقیقه بعد اتاق را ترک کرد، بدون اینکه اصلاً متوجه این فراموشی آنی شده باشد. مارگارت میگوید:
«همین روزهاست که او دچار سرماخوردگی کشندهای شود.» جیمز با اسامی مشکل دارد. وقتی باید اسامی را به یاد بسپارد، اکثراً ظرف چند ثانیه فراموششان میکند و یا اینکه کاملاً اشتباه به یاد میآورد.
همچنین مارگارت متوجه شده است که جیمز نمیتواند هیچ دستورالعملی را دنبال کند مگر اینکه مارگارت آن را دقیقاً روی کاغذ بنویسد تا او بتواند مرحلهبهمرحله کار را اجرا کند، وگرنه جایی در وسط کار گیج میشود.
آیا این تجربیان جیمز برای شما هم آشناست، شاید؛ اما اگر در ذهنتان جیمز را بهصورت فردی که در حال از دست دادن عقل و هوش خود است تصور کردهاید، در اشتباهید.
جیمز 9 ساله است. جیمز ممکن است مادرش را مستأصل کرده باشد ولی یک کودک سالم و کاملاً عادی و طبیعی است که مانند خیلی از کودکان دیگر گاهی دچار فراموشی میشود. او مسائل را فراموش میکند چون ذهنش با چیزهای دیگر انباشتهشده است. یا اینکه چون چیزهایی که باید آنها را به یاد بیاورد برایش جذاب نیستند. آیا این مسئله برای خود جیمز نگرانکننده است؟ البته که نه.
چرا این داستان را بیان کردیم؟ چون فراموشی ویژگی منحصر به افراد بزرگسال نیست. فراموشی قسمت طبیعی و غیرقابلاجتناب فعالیت مغز در هر سن و سالی است. بااینحال هر چه سن افزایش پیدا کند، بیشتر نگران میشویم که نقایص حافظهمان نشاندهنده مسائل جدیتر باشند.
ازآنجاکه شما خواندن این کتاب را انتخاب کردهاید مشخص است که لااقل درباره حافظه خودتان کنجکاو هستید و شاید درباره آن نگرانیهایی داشته باشید و بخواهید بدانید آیا میتوانید کارهایی برای کمک به حافظهتان انجام دهید یا خیر. جواب مثبت است. برای بهبود تواناییتان در یادآوری مسائل کارهای زیادی میتوانید انجام دهید.
میتوانید در مورد نحوه عملکرد مغز اطلاعات بیشتری کسب کنید که به شما اطمینان میبخشد که طبیعی هستید و درنتیجه نگرانیتان در مورد حافظه را کاهش میدهد. این مسئله بااهمیت است. چون یکی از دلایل فراموشی افراد اضطراب آنهاست. نگرانی در مورد حافظه هم تا حدی بر این مسئله اثرگذار است. ولی میتوان با افزایش اطلاعات درباره نحوه یادآوری و فراموشی تا حدودی بر آن غلبه کرد.
معمولاً وقتی اکثر افراد درباره بهبود حافظه فکر میکنند، یاد روشهایی که در مجلات و روزنامهها تبلیغ میشود، میافتند. اگرچه این روشها معمولاً با وعدههای عجیبی همراه هستند که صحبت از تغییر زندگی شما میکنند، اما درواقع میتوانند تحت شرایط خاص مفید باشند. توضیح بعضی از این روشها در مقالات و ویدیوهای آموزشی مطالعه شریف که توسط سعید محمدی آمادهشدهاند آورده شده است.
اما برای بهبود حافظه روشهای متنوع و خیلی بیشتر از راهکارهای ساده اینچنینی (که میتواند مثلاً روش حفظ کردن یک سری کارت در 5 دقیقه باشد) وجود دارد. اگر از افراد بپرسید که در مورد حافظه چه چیزی بیشتر نگرانشان میکند، ممکن است بپرسند که چرا اسمها را فراموش میکنند یا چراگاهی فراموش میکنند که برای چهکاری به اتاق آمدهاند.
شاید اغلب برای مردم سؤال باشد که آیا با افزایش سن، قدرت یادگیری کم میشود یا خیر. شاید هم با واکنش اضطرابی فرد روبهرو شوید، مثل اضطراب واضح یکی از افرادی که بهتازگی با او صحبت میکردم و او خیلی صریح از من پرسید که آیا سرنوشت او هم مثل والدینش میشود؟
من مایل بودن درباره همین نگرانیهای کلی در خصوص حافظه در زندگی روزمره بحث کنم. نمیتوانم به شما قول بدهم که بعد از خواندن این مقالات هرگز اسامی یا اتفاقات را فراموش نخواهید کرد، زیرا همانطور که با خواندن این مقاله کمکم متوجه خواهید شد حافظه هیچکس حتی خود من هم کامل و دقیق نیست. ولی یادآوردن همهچیز لازم نیست. مقالات و دورههای آموزشی مطالعه شریف به شما کمک میکند تصمیم بگیرید چه چیزهایی را باید یاد داشته باشید و چه اقداماتی را میتوانید برای بهبود حافظه خود انجام دهید.
اینیک مقاله کاربردی و عملی است و برای اینکه برایتان مفید باشد، توصیه میکنم که زیر نکات مهم آن خط بکشید و یادداشت بنویسید. اگر درباره حافظه خود نگران هستید، بدانید که این تنها مشکل شما نیست. همین باعث آرامش خاطر میشود. هر کس ممکن است گاهی بعضی چیزها را فراموش کند، اما اغلب راهی برای کمک کردن به خود وجود دارد. حتی اگر اوضاع به بدی داستان زیر نباشد.
یک زوج سالمند برای صرف شام به خانه همسایه رفتند.
بعد از شام خانمها به آشپزخانه رفتند و مردها باهم مشغول صحبت شدند.
یکی از مردها گفت: «ما این روزها برای غذا خوردن زیاد بیرون میرویم، مثلاً همین دیشب به یک رستوران عالی در شهر رفتیم.»
به کدام رستوران رفتید؟
رستوران…، میدانی، فکر کنم دارم حافظهام را از دست میدهم، اسم آن گلی که تیغ و گلبرگهای قرمز دارد چه بود؟
-
رز؟
-
بله رز
2 دیدگاه ها
داستانی که آخرش بود خیلی جالب و خنده دار بود
لطفا تعداد مقالات رو افزایش بدید ممنون
جالب بود